آرش فهیم
حجت قاسمزاده اصل در اولین فیلم بلند سینماییاش بیش از هر چیزی در پی متفاوتنمایی بوده؛ از قهرمانسازی یک مجرم خلافکار و نوع حضور پلیس گرفته تا رگبار دیالوگهای مطول و قلمبه سلمبه و…
آنچنان که در فیلم «روز ششم» میبینیم، احمد پس از آزادی از زندان تنها شش روز فرصت دارد تا طلاهای گمشده در جریان عملیات دزدی آنها را به رئیس باند سرقت برگرداند، وگرنه کشته خواهد شد. او برای رسیدن به این هدف، باید معماهایی را حل کند و به ناچار با افرادی از جمله یک مأمور آگاهی همکاری کند و…
نکته مثبت فیلم«روز ششم» این است که برای مخاطب داخلی ساخته شده است، نه برای خارج از کشور؛ این اثر در میان هجمه آثار کمدی مبتذل و در مقایسه با خیلی دیگر از فیلمهایی که به موضوعات اجتماعی و جامعه امروز میپردازند، فیلم نسبتا سالمی ارزیابی میشود و با اینکه در دنیای خلافکارها میگذرد اما میتوان در کنار خانواده به تماشای آن نشست، هرچند که محور قرار دادن یک مجرم به عنوان قهرمان، تقلیدی از هالیوود است و چندان تناسبی با مفهوم قهرمان و قهرمانپردازی در فرهنگ و سینمای ما ندارد.
در واقع، آنچه در فرهنگ کشور ما و در ذهن و خلق و خوی مردم ما به درستی شکل گرفته این است که قهرمان، صرفا فردی نیست که قدرت بدنی و هوش بالایی دارد و بزنبهادراست، بلکه صفات و خصائل اخلاقی و رفتاری و اعتقادی برتر از الزامات تبدیل یک فرد توانمند به قهرمان است. به همین دلیل هم شخصیت محوری فیلم «روز ششم» را باید یک «ناقهرمان» دانست که با بازی نسبتا خوب مصطفی زمانی، در شمایل قهرمانی هالیوودی به تصویر درآمده است.
مخاطب «روز ششم» با فیلمی داستانگو و پرفراز و نشیب و با چالشهای مختلف و دشوار پیش روی شخصیت محوری فیلم و همچنین حوادث، فضاها و کاراکترهای متنوع مواجه میشود. ناقهرمان فیلم، برای حفظ مهمترین داشتهاش یعنی حق زندگی و زنده ماندن در تکاپوست و این، التهاب داستان فیلم را افزون میکند. همچنین نبض و آهنگ حاکم بر فیلم، سرحال است و برخلاف خیلی از فیلمهای ژانر درام سینمای ما که بیحال و کند هستند، در این فیلم تقریبا ردی از آببندی و لحظات کشدار و کسلکننده نیست.
اما فیلمنامه نه چندان خوشترکیب و بیچفت و بست «روز ششم» باعث شده تا هدف کارگردان تکمیل نشود. عجیب است که قاسمزاده اصل، با وجود برخورداری از تجربه بالا در نگارش فیلمنامه و تولید تعداد انبوهی سریال و فیلم تلویزیونی، در نخستین تجربه کارگردانی سینماییاش دچار نقصهای گلدرشت روایی است!
با اینکه در این فیلم، حجم زیادی از موقعیت و ایدههایی استفاده شده که هر یک به تنهایی برای فضاسازی دراماتیک، کار میکنند، اما نتیجه نهایی، فاقد انسجام و هارمونی و بسان ارکستری است که هر نوازندهای ساز خودش را میزند!
اشتباه بزرگ رخ داده در «روز ششم» شروع خام و ناکام فیلم است؛ کارگردان، راهبرد درستی برای افتتاح و وارد کردن مخاطب به جهان برساخته در فیلم را اتخاذ نکرده. 15 دقیقه ابتدایی، ریتم به شدت تند فیلم، عدم معرفی کاراکترها و روابط آنها و فقدان زمینهسازی ماجراها و همچنین رفت و برگشتهای پیدرپی داستان به زمان گذشته و حال، منجر به غالب و حاکم شدن فضایی مبهم و متشتت در فیلم شده است؛ در نتیجه، همان ابتدا، نخ داستان از دست مخاطب خارج میشود.
این در حالی است که برای ترسیم یک داستان معمایی و پرکشمکش مربوط به سرقت و قتل، داستان باید کمی با طمأنینه شروع شود؛ همواره ریتم کند مورد انتقاد است اما در این مورد بهخصوص، ریتم تند فیلم نابجاست. برای پروردن روایت در این فیلم، باید شخصیتها در ذهن و دل مخاطب به خوبی جا میافتادند و پخته میشدند و ماجراها با دقت و جزئیات در ذهن مخاطب باز میشدند. مثلا همهچیز آنقدر با سرعت شروع میشود که اصلا دلیل و چگونگی ارتباط و همکاری و یاری احمد با پلیس مشخص نمیشود یا حداقل مبهم میماند! در صورتی که یکی از خطوط اصلی داستان فیلم، ارتباط این دو است؛ بماند که کاراکتر پلیس فیلم هم بسیار ضعیف شکل گرفته است و این از دلایل ایجاد ابهام در ذهن مخاطب است که چرا ناقهرمان باهوش، اینچنین رام یک کارآگاه کمهوش و ضعیف میشود و هرچه او میخواهد را انجام میدهد!
جالب این است که دیالوگ در فیلم آنقدر زیاد است که حتی با اتمام فیلم نیز ادامه مییابد و به تیتراژ پایانی هم میرسد! گویی کارگردان، دیگر برای این همه دیالوگ جا نداشته و مجبور شده بعد از پایان، کار را به وقت اضافه بکشاند؛ معلوم هم نیست که دیالوگهای پایانی فیلم به چه دردی میخورند و چرا اینقدر از نظر کارگردان محترم، مهم به نظر رسیدهاند که آنها را علاوهبر بیان بازیگر، بهطور زیرنویس هم ثبت کرده است! آنجایی که ناقهرمان فیلم، با وجودی که مأموریتش تمام شده و دیگر لزومی بر حرف زدن ندارد، از این میگوید که علاقهای به باد و باران و خورشید و طبیعت ندارد و فقط برف را دوست دارد، آن هم قبل از اینکه به زمین برسد! واقعا این حرفها چه اهمیتی دارند و ارتباطشان با ناقهرمان و داستان فیلم چیست؟ شاید فیلمساز، قصد شوخی و دستانداختن مخاطبش را داشته!